سفارش تبلیغ
صبا ویژن

با هم موندن

به نام او

 

دستانم را نشانت دادم دیدی خالیست . دلم را نشانت دادم دیدی شکسته اس . با آنکه لحظه ای قبل دلت را

شکسته بودن  خواستی که من مانند خود ناراحتی نداشته باشم و مرا در آغوش گرفتی و آرامم کردی

 و دستانم را با دستان مهربانت پر کردی آخر آن شب وقتی داشتی می رفتی گفتم نامت چیست

 گفتی نامم را برای چه می خواهی گفتم برای جبران گفتی نیازی به این کار نیست فقط

 در خلوت خودتت با خدا یاد من هم باش روزگاران بعد فهمیدم تو فرشته ای بودی به خاطر انسانی

 انسان شده بودی ولی آن انسان به تو خیانت کرده بود . ولی تو نه تنها از انسان ها متنفر نشده بودی

 بلکه به حقیری مثل من کمک کردی .


نوشته شده در سه شنبه 90/8/10ساعت 1:20 صبح توسط حسین نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin